مبینمبین، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

مبین شازده کوچولوی ناز

بوی پاییز

                                            بوی پاییز                                 آسمانش را گرفته تنگ در آغوش                            ابر؛ با آ...
1 مهر 1393

شعر کودکانه دبستان

شعر کودکانه دبستان باز آمد پاییز با لباسی رنگ رنگ با صدایی آشنا دنگ و دنگ و دنگ و دنگ بچه های شادمان رهسپار مدرسه بازمی آید به گوش بانگ زنگ مدرسه من هم آوردم به یاد روزهای شادِ شاد روزهای مدرسه دفتر و کیف و مداد کاشکی امروز هم کودکی بودم شاد عکسی از آن روزها می کشیدم با مداد باز هم مــوی مرا  مـــادرم شانه زده روی پيراهــن من  نقــش پروانه زده مـادرم داده به من  کيف زيبای مــرا هست امروز قشنگ  همه چيز و همه جا پدرم باز مـــــــــــرا می سپارد به خــــدا می کشد بر سر من  دست پر مهرش را روی لبهای همه خنده مهمان...
1 مهر 1393

مهر، ماه مدرسه است - متن ادبی

***مهر که می آید، پاییز آغاز می شود. برگ های درختان که   شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی   گل می دهند. در فضای کلاس ها. تخته سیاه ها، چشم انتظارند تا دوباره   سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها. کلمات   مهربان، بی تابند تا دستی کوچک، با مداد شوق، بر صفحه های   سفید دفترهای چهل برگ، بنویسدشان. مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های عاشق   درس و مدرسه، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های   عاشقانه پاییز. مهر، ماه مدرسه است. سال تحصیلی ک...
1 مهر 1393

مهرماه 93

                            مبین خان پسر پاییزی من                                                         روزهـای گـرم تـابـستـان گـذشـت                     بوی شرجی بوی ن...
31 شهريور 1393

تبریک :فصل شروع دوباره ..........

سلام شازده کوچولوی نازم..... .اخه این فصل "فصل پا گذاشتن فرشته نازنینم  به جمع دونفره ما بود سلام  فصل زیبا و دوست داشتنی ... سلام به مهر فصل باز گشایی و شروعی دوباره ....                                                    من متولدِ پاييزم،          فصل ِ زردی               فصل ِ بادِ وحشی                     ف...
31 شهريور 1393

جایزه تفریحی وخرید شازده از فروشگاه رفاه

امروز 24 شهریور روز اعلام نتایج تست شازده خان بود رفتم دیدم که ............... اقا تونسته مقام دوم رو کسب کنه. خیلی خوشحال شدم اخه این اولین امتحانی بود که داده بودند و بسلامتی مقام دوم رو کسب کرده بودند در ضمن اینا اصلا  امتحانو وتست براشون مفهوم نبود که امتحان چیه و.......اما اگر همون موقع  مدال و جایزه می دادند براشون قابل فهم بود بعد از کلاس می گم مبین می دونی دوم شدی و بهتون مدال و جایزه می دن ...انگار نه انکار ......برای تشویقش برگشتنی گفتم بیا بریم یه جعبه شیرینی بگیریم ببریم خونه بابایی رو سورپرایزش کنیم  تا رسیدیم نزدیکای فروشگاه رفاه "اصرار که بریم رفاه می گم اخ...
25 شهريور 1393

مبین در پارک شمس تبریزی

روز سه شنبه18 شهریور وقت دکتر داشتیم برگشتنی سر راهمون توی چایکنار سه تا پارک شمس تبریزی و پارک مسافر و پارک اتالار انالار هست هر موقع از چایکنار رد می شیم می گیم یه روز می ریم اخه مسیرش یه جوری  هست همه با سرعت رد می شه تا بخوای بگی نگهدار بریم پارک که ردشده و رفتیم این دفعه تصمیم داشتم هر طوری شده شازده رو ببرم که رفتیم پارک شمس تبریزی ...از موقعی که خواستیم پیاده شیم و بریم پارک هی می گه مامانی کاش فلان دوستم هم می اومد ........ رفته چند تا دستگاهی که دوس داشته سوار شده و برگشتنی پاپ کرن و ...خریده نشسته و خورده وبرگشتیم مثل همیشه مامانی دستت...
25 شهريور 1393

مبین خان و لیلا جان در پارک محله و امیر کبیر

مبین خان با دوستانش به روایت تصویر: مبین خان داره از لیلا عکس می گیره و لیلا نمی خواد مبین خان در حال بدنسازی ​ مبین به همراه غزل مبین و لیلا در پارک محله در پارک امیر کبیر لیلا دوست و همکلاسیشو پیدا کرده بود و همون دوست مبین  که قبلا پیدا کرده بود و عکسشونو گذاشته بودم (سلوی)کمی باهم بازی کردند اصلا نتونستم عکسی بگیرم برگشتنی هم بچه ها بستنی خواستند بردیم سوپری خریدند که مامان لیلا لطف کردند دستشون درد نکنه ...   ...
25 شهريور 1393

بوس قلبی عاشق شدن

شازده و  تازه گیها هر موقع از شازده می خوام برا مامانی بوس میدی ؟دستشو می ذاره جلوی دهنش بوس روفوتش می کنه به طرف من ! می گم من بوس اینجوری نمی خوام  می گه مامانی دستتو بذار روی قلبت بعد بوس رو فوت می کنه می گه هزار تا بوس قلبی عاشق شدن افتاد توی قلبت ................خخخخخخخخخخخخخخخ                            خیلی وقت بود لیلا دختر همسایه و دوست شازده نیومده بودند خونه ما اخه تابستون  بیشتر می رن شهرستان بخا طر همین نبودند تازه گیها اومدند چند بار ایشون اومدند خونه ما و یکبار هم شازده رفته ...
25 شهريور 1393