اذر ماه 93
شازده در اذر ماه:
سلام بردوستای گلمون
وسلام و صدتا سلام برشازده یکی یدونه "عشقم "نفسم "عمرم"هرچی بگم بازم کمه
اخه نمی دونی این بچه چقدر با شعور فهمیده و عاقل ودل رحمه و دلسوزه و........
اولین روز "اخرین ماه فصل پاییز هم همراه با بارش رحمت خداوندی اغاز شده .
این ملوسکم از صبح که پاشده همش گیر داده به سی دی پونی که کی اجازه می ده
من بازی کنم به هر کی می گم "می گه کاردارم اخه من می خوام پونی بازی کنم
میگم الان من می رم بیرون می دم بازی کنی اومده داره دستامو بوس بوس می کنه
که ممنونم مامان "اما بارون نذاشت بیرون برم .بابایی داشت می رفت بیرون داده داره
بازی می کنه ...
می گم بیا کمی ژیمناستیک تمرین کنیم می گه باشه می ره پی بازی وقتی دوباره
می گم بیا تمرین می گه امروز نریم کلاس می گم اینهم شد حرف حساب ....
امروز 2اذر از مهد زنگ زدند که داریم عکس می گیریم با لباس فرم "بلند شدیم رفتیم
عکس گرفتیم و برگشتنی اومدیم خرید و برگشتنی شازده یه دختر مدرسه ای رو
دیده بود می گفت مامان زود باش بریم "مامان کجا "اخه چرا چی شده "من یه
دختری دیدم بریم ببینیم کجا می ره خونشون کجاست "اخه توی این ترافیک
چه جوری برم "باید از روی ماشینا بپرم برم والا چاره ای نداریم "برو زود باش
بلاخره رسیدیم مسیر مون درست مخالف بود داشت می گفت برگرد بریم ببینیم
کجا می رن ....خخخخخخخخ
واقعا داشتم شاخ در می اوردم که این از حالا دنبال دخترا بره ........
راستی تقریبا 3شبه که این شازده ما شبا رو راحت نمی خوابه همش می گه
مامانی چشاتو باز بذار تا من بخوابم بخاطر همین منهم این چند شبه که بیخواب
شدم
امروز رو به زور با بابایی فرستادم کلاس ژیمناستیک همش می گه تو هم
بیا
صبح هم مدالشو برده مهد خانم مدیر و خانم مربی همه تشویقش کردن و
فرزانه جون هم به همه بچه ها نشون داده و گفته که تشویقش کنید رفتم از مهد
بیارم که خانم مدیر دنبال یه کادو برای شازده بود ند دستشون درد نکنه ....
روز چهارشنبه که از مدرسه زدم بیرون بنزین تموم کردم ماشین رو رهاکردم
به بابایی زنگ زدم و اومدم سراغ شازده که اومدن شازده خیلی طول کشید
دیدم خانم مدیر گلشون داره مبین رو بدرقه می کنن فرمودند یه کادوی ناقابل
برای شازده گلم بخاطر همین دیر شد ممنون و دستشون درد نکنه
اینهم کادوی خانم مدیر گل :
بعداز مهد اومدیم سریعا ناهارمونو خوردیم و بدو که رفتیم سالن .
بعداز کلاس توی راه اقا بقدری خسته بودند که گرفت خوابید وبیدارش کردم
اومده خونه دوباره گرفت خوابید تا ساعت 8 شب اخه لباسشو در نیاوردم که
خوابش نپره "حالا بیدارشده کیفش کوکه این عکسا بعداز بیدارشدنه...
روز پنجشنبه بعداز کلاس نقاشی اومدیم شهناز کمی گشتیم و تبلت رو دادیم
که ببینن چرا دانلود کردنش مشکل پیدا می کنه خود فروشنده سر در نمی اره
می گه حتما ویروس افتاده برنامه فلش باید زدو کلی کلمات قلمبه و
سلمبه که فرد رو نفهم هم بحساب می اره و مثلا یه پول حسابی هم
به جیب بزنه واقعا اگر کسی ندونه کلاه می ذارن سرش...
برگشتیم گفتم بذار به یکی هم نشون بدم اقا دستشون درد نکنه نگاه کردند
و گفتند یه اپیه که این نمی ذاره کاراشو انجام بده اونو حذفش کرد درست
شد و اومدیم که دانلود چندتا گیم که یکیش فینیس و فرب و دیگری سونیکه
اقا چه ذوقی می کرد که نگو ......
بلاخره چندتا دانلود ش کردیم نشست کمی بازی کرد و کمی هم ترسیده بود
از یکی از گیم های سونیک .بعضی وقتا ادم اونقدر ذوق زده می شه نمی دونه با
چه زبونی ازش تشکر ک کنه همین حال رو داشت
داشت تشکر می کرد :
ممنون از دل تو
ممنون از اون روی دل تو
مامان ممنونم از تشکرت
شب تا صبح نخوابیده بود از ترس و اضطراب و ....
صبح که پاشده اومده مامان ببخشید که تا صبح اذیتتون کردم ببخشید ...
فدات شم قربون پسر فهمیده ام بشم ...........
امروز شنبه 8اذرماه شازده رو بردند اداره اتش نشانی .
چه خبر ؟چیکارا کردین ؟
مامان 1 2 5 125 شماره اتش نشانیه
اگر سرمون توی نرده گیر کرد اگر توی پارک یا جایی اتش گرفته باشه
و....زنگ بزن به 125 بیان اتش رو خاموش کنن یه فیلم هم دیدیم و عکس
هم گرفتیم توی ماشین اتش نشانی البته واقعی نبود ش فقط همینطوری.
عصری برگشتنی از ژیمناستیک "می گه مامانی اجازه می دی لیلا
رو صدا کنم "می گم باشه
می گه وقتی از پله ها خواستم برم بالا توی پله ها با پاهام سرو صدا می اندازم
تا لیلا بیاد بیرون "همین کارو کرده لیلا اومده بیرون ازش خواستن که ایندفعه
هم مبین بره اخه همش لیلا می اومده حالا نوبت مبین که بذارین بیاد پایین
بعداز انجام کاراش رفته و بازی کرده صداش زدم اومده توی پله ها مامانی
ماداریم ماکارونی که توش پیاز و گوشت و سیب زمینی داره می خوریم
برم بخورم بیام می گم باشه برو بخور بیا خورده و اومده ولیلا رو هم با خودش
اورده دارن کارتون تماشا می کنن
مکالمه لیلا و مبین:
مبین و لیلا دارن با همدیگه بازی می کنن مبین می گه لیلا دستتو بده بپیچونم
اخه من قوی ام لیلا نمی ده مبین برگشته می گه لیلا من باهات دوس نیستم.
مبین:لیلا من توروخیلی دوستت دارم اما نه مثل همیشه امروز خیلی فرق
کردی اما تو لیلای همیشگی نیستی ....خخخخخخخخخخ
حالا بذار یه بار دستت رو درد بیارم چی می شه......
تازه گیها از یه چیزی خوشش بیاد و یا بخواد تشکر کنه مثلا خیلی
خوشحال هستش اینجوری تشکر بجای می اورد:
ممنونم جون تو
ممنونم قلب تو
ای جونه تو
ممنونم از قلبم
دوست دارم قدر یه رنگین کمون .....
روز چهارشنبه از تبلت ایلین جون برای شازده چندتا گیم و اپ دیگه زدم ولی
انگار نصب نشده بود ولی ادرساشونو گذاشته بودم که در فرصت بعد از کلاس
ردیفشون کنم همینکه رسیدیم خونه اقا سراغ تبلت رو گرفت همینکه می گیره
دستش اول منو رو خالی می کنه منهم یادم رفته بود بگم پاکش نکنه اقا تا
خواستم بگم دیدم پاکش کرده تموم ...از اون روز هر لحظه می ره روی مخم
که پونی و سونیک رو بزن رفتیم شهناز و ابرسان رو دو"سه روز گشتیم نشد
برگشتنی برا شازده یه جفت کفش خریدیم و اومدیم
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت
امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
روز پنجشنبه بعداز کلاس نقاشی مجددا رفتیم برای نصب گیم ها باز نشد وروز
جمعه دوباره رفتیم پرس و جو باز هم هیچکدوم از مغازه های نرم افزار ی نتونستن
برگشتیم شب بعداز خوابیدن شازده چندتا رو خودم دانلودش کردم ولی به اونا
راضی نمی شه باید همه سونیک ها باشند و همه پونی ها باید باشند ....
اخه وروجک می ره توی سایتهای بازار و لاین و.مو....
می بینه می گه اونارو می خوام توی مغازه تا من می خواستم تبلت رو باز
کنم نشون مغازه دار نشون بدم می گفت من بلدم بذار من نشون بدم
شما نمی دونی ....
روز یکشنبه حاضر شده داریم می ریم مهد برای جشن یلدا یه دونه درست
واینیستادند یه عکس درس حسابی بگیریم
امروز یکشنبه 23اذر جشن یلدا گرفته بودند که بابا پاییز اومده بود بردم بذارم
مهد دم در نرفته می گه زود بیا منو ببر ...
ساعت 12:30بعداز کار ام رفتم از مهد بیارم می گه چرا زود نیومدی می گم
اخه گفته بودند همین موقع بیاین ببرین منهم اومدم ...حالا خوش گذشت ...
چیکار کردین بابا پاییز اومده بود و شیرینی دادند و کیک و موز شیرینی رو خوردم
اما موز تو دستم نگه داشتم نخوردم .چرا نخوردی اخه من موز دوس ندارم
در ضمن زیاد مونده بود توی دستم سیاه شد انداختم ......
اصلا هم خوش نگذشت...
روز چهارشنبه روز خرید مونه سعی می کنم هم گردش باشه و تفریح و هم خرید
معمولا فروشگاههای بزرگ مثل رفاه می برم تا هم مسیر ی رو پیاده بگردیم و
وهم بازی کرده باشن وبرگشتنی هم خریدامونو بکنیم .
نوبت خرید که می شه همش دنبال خورد و خوراکه ......
روز های پنجشنبه هم بعداز کلاس نقاشی می ریم بازار گردی ....
جمعه داریم miss world 2014 نگاه می کنیم شازده برگشته می گه مامان همشون
خوشگلن کاش منهم تو گروهشون بودم ...خخخخخخخخخخخخ
بعد گوشی موبایلو می ده به من بیا زنگ بزن می گم زنگ بزنم چی بگم می گه
بگو من مبینم وبیان خونه ما من گرفتم به زبان انگلیسی صحبت می کنم گوشی رو از
دست من گرفته خودش داره به انگلیسی صحبت می کنه و دعوت می کنه ...
وقتی هم اسم کشور تایلند رو می شنود می گه اون از همه خوشگل تر می گم
اخه چرا می گه چون ازتایلنده من دوستش دارم.خخخخ
شب داره تام وجری رو نگاه می کنه می گه بابا تام عاشق شده
بابایی می گه مبین عاشق شدن چیه
مبین می گه یعنی اونو خیلی دوستش داره ....خخخخخ
میوه پوست کندم گذاشتم بخوره چندتا خورده اورده گذاشته کنار من می گم
مبین چرا نخوردی بیا ببر بخور بلند بشم بازی کنیم می گه نمی خورم می گم یعنی
چه ؟می گه بچه ها هر کاری دوس داشته باشند می کنند
رحلت پیامبر اکرم(ص)و امام حسن مجتبی (ع)و افتاب هشتم امامت
علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است
ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب
از غربت ان غریب کن یاد امشب
مسموم شداز زهر "جواد بن رضا
در حنجره ی در بسته ی بغداد امشب
گشته عالم "غرق ماتم
در عزای جواد الائمه
کرده زهرا ناله برپا
در عزای جوادالائمه
شد زبیداد"شهر بغداد
کربلای جواد الائمه
شب ولادت میترا ،الهه ی مهر بر آن شویم همانند پیشینیان
اهریمن وجودمان را مغلوب ساخته تا روشنایی مهر و محبت در دلمان جوانه زند و بذر عشق و دوستی طولانی ترین شب سال را منور کند
شب یلدا شب بزم و سرور است
شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه
بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک
هندونه شب یلدای مارو هم همیشه شازده می برن وقتی خورده و تموم هندونه رو داغون
کردند نوبت ما می شه برای ماهم می بره می ده خیلی تقسبم کردن و بریدن رو دوس داره
اینهم چند قطعه عکس از بریدن هندونه شب یلدای شازده کوچولوی ناز:
این فصل و این ماه هم به خیر و خوشی گذشت و به امید روزهای خوب و........