دی ماه94شازده ما

روز سه شنبه اول دیماه 

عصری کلاس نقاشی رفتیم و بعداز نقاشی رفتیم گردش

توی شهناز شازده براخودش یه دونه صندلی خرید و یه دونه 

سبد و یه دونه نی و چسبیده که من درخت کریسمس

می خواممن جشن کریسمس و دوس دارم نوروز

رو نمی خوام می گم

ما مسیحی نیستیم درخت کریسمس رو براما نمی فروشن  

کمی فروشنده سربه سرش گذاشته یه دونه بادکنک داده

و...خلاصه هر چی که می بینه مامان بخر بخر اینو می خوام

اونو می خوام .

تازه گیها هر کارتونی می بینه مخصوصا دخترا "تینکربل و 

الیسا و سفید برفی و... ما یا لباسش رو باید بخریم و بدوزیم

و سی دی شو بخریم و گیم اش رو نصب کنیم 

وبازی اونا رو باید بکنیم عروسکش رو باید بخریم همش باید"

تنها هم که می شه یا نقاشی اونا رو می کشه یا بادستمال 

و چسب و کاغذ اونا رو درست می کنه هفته ای

دوبسته دستمال

کاغذی و یک حلقه چسب نواری ما باز می کنیم وچنان غرق

دربازی می شه و با اونا بازی می کنه که نگو انگار چندین

نفر کنارش هستن 

بعد کلی کلنجارو و خرید و گشت و گذار حالا که

می خوایم برگردیم خونه تازه شروع می کنه که من گشنمه 

می گم چی می خوای بخوری بریم سوپری بخرم بخور

می گه سوپری مگه غذا داره ؟

من گشنمه ببین هوا تاریک شده وقته شامه بیا بریم 

رستوران "ببین من از دور چراغای فلان رستوران رو می بینم

ببین خلاصه رفتیم ساعت 9برگشتیم 

شب خوابیدنی نفسش بالا نمی اومد نگو هوا بشدت

الوده بوده ما هم ندانسته اینجوری چند ساعت توی این 

هوای الوده گشتیم و...

شب خبر اومد که فردا چهارشنبه 2 دی بعلت الودگی هوا

پیش دبستانیها و مدارس ابتدایی تعطیله 

صبح ساعت 6 بیدارشده که برم کارتون ببینم عصبانی شدم

که امروز رو خواستیم بخوابیم صبح الطلوع می خوایی

بیدارشی گرفت خوابید 

 

 

روز چهارشنبه رو همش توی خونه موندیم و عصری کلاس

قرانی هم نرفتیم از صبح کچلم کرده

روز پنجشنبه و جمعه رفتیم برای گردش و خرید...

روزشنبه هم به کلاس دیر رسیدیم که عمو داشتند 

حروف رو کار می کردند و شازده همه حروف رو بلد

بودند خیلی مورد تشویق قرار گرفتند .

یکشنبه و دوشنبه همش بعداز مدرسه خونه بودیم

راستی به تازه گیها شازده به تنهایی می مونه خونه

من می رم کارامو انجام می دم زودی برمی گردم "اخه

پسرم خیلی بزرگ شده می تونه تنها بمونه

دل و جرات رو ببین...

روز چهارشنبه هم بعلت الودگی هوا مقاطع

پیش دبستانی و ابتدایی ها تعطیل هستند

همش باید بازی کنیم امروز تنها موند خونه من رفتم

بانک و برگشتم

فردا هم 10 دی اول ژانویه هست 

شازده چند روزه که تعطیله فقط کارش شده درس کردن

انواع و اقسام شخصیت های کارتونی موردعلاقه با کاغذ 

ودستمال کاغذی و چسب و کاغذ رنگی و...

از امروز هم شروع کرده که می خوام کتاب قصه بنویسم

یعنی :یک جلد مثل جلد قران بده ---چند برگ A4---

نقاشی می کشه چندین برگ 

بعدش رنگ می کنه و می گه پایین داستانشو من می گم 

شما بنویس امروز داستان سونیک رو نوشته .

کل فرشا رو جمع کرده که من راحت نمی تونم

دوچرخه سواریکنم 

می گم مبین جان مثلا بیا فلان کارو انجام بده 

می گه "نه...عمرا اگه انجامش بدم 

اینهم مدل لباس پوشیدنش این می شه عروس منم که داماد

اینهم از نمونه های اذر ماه که شازده ما هم جزوه

دانش اموزان نمونه کلاس شده 

تازه تا می خوام بگم چی دوس داری بپزم می گه یا استیک

یا نیمرو ...

از روز شنبه که ما تعطیلیم شازده اصرار داره که حتما من

برم از مدرسه برش گردونم 

یه مسابقه نقاشی بین پیش دبستانی ها برگزار خواهد شد

با معاونت و مربی صحبت کردیم انگار اطلاعی نداشتند رفتیم 

هم خانم مربی نقاشی(خانم حسابی)رو ملاقات کردیم که

خیلیاز کارهای شازده تعریف کردند

 البته قبلا شازده گفته بودند 

که من نقاشیم رو زود تموم کردم نقاشی ازاد به من دادند

یعنی هرچی دلمون می خواست می کشیدیم منهم

کشیدم خانم معلم تشویقم کردن و گفتند الان کارت

تلاش ندارم  بعدایادم بینداز بدم خیلی خوشحال شدم...

فرمودند که هزینه ثبت نام رو بفرستین تا ثبت نامش کنم

فرداش پول رو دادیم تا ثبت نام کنند 

چند روز ه که برنامه امتحانی ترم اولشونو ددادند تا طبق 

برنامه ازشون امتحان بگیرند 

روز سه شنبه هم بعداز کلاس نقاشی رفتیم برای خرید 

جایزه برای شازده اما چون شب قبل دیروقت خوابیده بود

اخه من براش کاردستی درست می کردم به دیر وقتا کشید

اینهم نمی خوابید که می خوام اخرشو ببینم چی می شه

تا سوارشد یم گرفت خوابید بیدارش می کنم بریم خونه

بخواب بعدا می اییم یا بیدارشو بریم بخریم نه بریم بخریم

خلاصه رفتیم همه مغازه ها رو گشتیم شازده دنبال 

تینکربل و دوستانش بود بلاخره چندتا از شخصیت های 

کارتونی پیتربان و سفید برفی رو خریدیم اومدیم

می گه مامان یادت باشه ها من خیلی تشویق شدم 

پس جوایز زیادی بایست بخریم می گم باشه الان دیر

وقته هوا تاریک شده دوباره یه روز دیگه هم می اییم

شب نشسته بودم داشتم ثبت نام می کردم شازده

اومده مامان بریم پارک یه ذره قدم بزنیم اخه روحم

خسته هست خودمم خسته ام 

خوب الان ساعت 8شبه الان دیگه نمی تونیم بریم پارک

هم تاریکههم هوا سرده و...

مبین: حالا چه می شه بریم 

من:واقعا حالا چطور شد الان از کلاس اومدیم وبازی کردی

خوش گذشته چطور ؟

مبین :خانم معلم گفت غذای روحمون رفتن به پارک و قدم

زدنه چطور خودمون جسممون به غذا نیاز داره روحمون 

هم به غذا نیاز داره اونهم قدم زدن توی پارکه پس

من که الان خسته ام روحم احتیاج داره که بریم پارک

وقدم بزنیم   و...خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

یا می گه مامانی نامادری یعنی چه؟

تا خواستم توضیح بدم پرید وسط حرفم مثل سفید برفی و 

سیندرلا که هردوشون نامادری دارن

که سفید برفی مادر خودش مرده و در سیندرلا  مادرش رفته

و...

قربونش برم هرروز با حرف های جدید و پرسش های 

عجیب و غریبش و کارهای بی مثالش و...ما رو شگفت زده

می کنه

هرروز موفقیت هاش بیشتر و بیشتر می شه که اونهم

مرهونسخت کوشی و دقت و تلاش خودشه .

همیشه خودش هم می گه

مامانی اخه من تلاش کردم اینطوری شدم

پسرم امیدوارم در تمامی زندگانیت موفق و پیروز باشی و...

 

امتحانات ترمشونو با خیلی خوب به پایان رسوندن

روز چهارشنبه 30دی ماه هم تولد دوست و همکلاسیش

ائلمان محمد زاده بودکه خیلی خوش گذشته و...

می گه مامانی ائلمان دوتا مامان داره !!!!!!خخخخخخخخخ

ائلمان جان تولدت مبارک

خانم معلم در مورد دهه فجر توضیح دادند شازده نقاشی کرده 

سمت راستی امام هستند و سمت چپی شاه هستند 

وپرچم ایران و قصه اش که مبین توضیح می ده

اینهم ورقه امتحانی ریاضی .

امتحان نگو کنکور داده اخه مدیر و معاون اومدن

سوالا رو یکجا توضیح دادند و بچه ها نوشتن و...

ازمون علوم ترم اول

ازمون دست ورزی که بقول شازده دست برزی

اینهم چندتا از نقاشی هایی که شازده کشیده

می گم اول باید با مداد بکشی بعد رنگ کنی 

می گه مگه بدن خط داره ببین بدن ما مگه خط داره 

که من با خط بکشم باید با رنگ بکشم 

باربی رو خودش نوشته

مامانی من اگر بزرگ بشم هم طراح لباس دخترا می شم و هم نقاش می شم

اینهم عکس السای در فیلم فروزن 

دیماه هم به پایان رسید...