مبینمبین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

مبین شازده کوچولوی ناز

یلدای 92 مبارک

1392/9/30 16:24
نویسنده : مامان رویا
289 بازدید
اشتراک گذاری

یلدامبارک

بدرود پاییز زیبا بدرور فصل زیبای خزان سلام زمستان سفیدبرفی

  

چنین با شور و نغمه – شعر و دستان

خرامان می رســــــد از ره زمستان

شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز

نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !

کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران

که در راه است فصــــــــل نوبهاران . . .

  

شب یلدا، شب شعر، شب حافظ شب شور

شب یلدا، شب سرد، شب طولانی اما بی‌درد

شب یلدا، شب خرمالو، هندونه و خیار سبز

شب یلدا، کوچیکا و بزرگترا زیر یک سقف

شب یلدا، شب فال، فال حافظ، فال حال

شب یلدا، شیشه‌ها بخار دارن کرسیا گرما دارن

شب یلدا، شب آجیل، شب فندق و بسته‌های دربسته و بادومای تلخ

شب یلدا، شب قصه‌های مادربزرگ و پدربزرگ

شب یلدا، شب انار دون‌کرده و گلپر و دلار سبز

شب یلدا، شده حالا تلویزیون و دی‌وی‌دی و ماهواره‌ها

شب یلدا، همه از هم سوا شدن

شب یلدا، به‌جای بابابزرگ و مادربزرگ

یه‌ور سفره کامل جا شده تلویزیون صفحه تخت

شب یلدا اگه بود، شب یلدای قدیم زیر کرسی

فال حافظ مجمع میوه و خنده و آجیل

یادش بخیر شب یلدا، اگه شد، منو بیدار نکنید.

 

* یلدا در استان آذربایجان شرقی

آشنایی با آداب و رسوم مردم استان آذربایجان شرقی در شب یلدا

 
استان آذربایجان‌شرقی دارای مردمی صبور و شجاع و مهربان است. بسیاری از آداب و رسوم کهن

 مردم آذربایجان از دوره‌های مادی، هخامنشی، اشکانی و سامانی، به صورت‌های گوناگون باقی

مانده است.

مردم آذربایجان مردمی اصیل هستند. آنها در دوستی ثابت قدم، در برابر مشکلات شجاع و مقاوم،

و به غیرت شهره‌اند. از جمله خصلت های این مردم مهمان نوازی، سلحشوری، آزادمنشی،

راستگویی، مرزداری و پایبندی به اعتقادات مذهبی است.

حسینقلی کاتبی در بخشی از کتاب «آذربایجان و وحدت ملی» می‌نویسد: «فصل زمستان

در آذربایجان بسیار طولانی وسرد است و یکی از آیین های ویژه آن شب چله است. مردم استان

آذربایجان شرقی نیز به عنوان یکی از خطه‌های زرخیز ایران‌زمین برای زنده نگه داشتن این شب به

یادماندنی برای خود آداب و رسوم ویژه‌ای دارند.

اکثر مردم استان آذربایجان‌شرقی در شب یلدا چیلله قارپیزی (هندوانه چله) می‌خورند و معتقدند

باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس

نمی‌کنند.

خشیل؛ غذای شب یلدای آذربایجانی‌ها

در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان شرقی رسم بر این است که کسانی که نامزد هستند در

دوران نامزدی در این شب برای نامزدهای خود خوانچه طبق می‌فرستند و اقوام در هر چه

بهتربودن این خوانچه‌ها کمک می‌کنند.

محتویات خوانچه ها عبارتند از شیرینی، پرتقال، سیب، انار، هندوانه، آیینه و پارچه که با پولک و تور

تزیین می شود. هنگام غروب، زنان فامیل هدایایی به رسم یاری به منزل داماد آورده و به جشن و

پایکوبی می پردازند.

سپس طبق های آماده را بر سر افرادی که معین شده قرار داده و روانه خانه عروس می کنند و

مادر عروس پس از تحویل طبق‌ها، هدایای مانند پول، شیرینی، جوراب و دستمال به آنها می دهد.

فردای این شب مادر دختر تمام طبق‌ها را در اتاق میهمان چیده و از زنان فامیل برای صرف میوه و

شیرینی دعوت می کند.

همچنین علاوه بر فرستادن سهم چله برای نوعروس، در نخستین سال ازدواج زوج های تبریزی،

پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را که شامل هندوانه، میوه، آجیل، شیرینی،

 یک قواره پیراهنی باکفش و چادری روانه منزل آنها می کند.

در آذربایجان سابقا که ارتباطات به این آسانی نبود از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه

در تور می گذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آویزان می کردند تادر هوای آزاد خراب نشود و یااینکه

 در کاه قرار می دادند.

هندوانه مهمترین خوراک شب چله مردم آذربایجان شرقی است. اغلب مردم در این شب برنج، مرغ

و آش شیر پخته و بعد از شام نیز از تنقلات موجود در منزل شامل قورقا (گندم برشته با شاهدانه

وکنجد سیاه) آجیل، لبو، هویچ، حلوای گردو انواع میوه، خربزه، هندوانه و خشکبارهایی

 چون انگور، بادام و سنجدمیل می‌کنند.» 

در تبریز نیز در موسم یلدا «عاشیق‌ها» مى‌نوازند. عاشیق‌ها خنیاگران محلى هستند که اشعار و

موسیقى آنان برگرفته از موسیقى مردمى است.

آنها در حین اجراى برنامه داستان مى خوانند، فى البداهه شعر مى‌سرایند و ساز مى‌زنند.

قصه‌هایى که عاشیق ها در شب یلدا مى گویند ریشه در افسانه‌هاى کهن ایرانى دارد. قصه هایى

 مثل «کوراوغلو» و قصه هاى مهر و محبت شبیه «قربانى و پرى» از قصه‌هاى مشهور عاشیق

هاست.

شب یلدا درست زمانی که ریش سفید خانواده با چاقو هندوانه را می‌برد، می‌گوید قادا بلامیزی بو

 گئجه کسدوخ (بلایای خودمان را امروز بریدیم). در تبریز پوست‌های میوه و اشغال‌ها را درآب روان

ریخته و این رفتار را خوب و خوش یمن می‌دانند.

بعد از خوردن تنقلات و میوه بزرگان خانواده به نقل حکایات و داستان‌هایی از حماسه‌های ملی این

سرزمین نظیر، اصلی و کرم، بایاتی خواندن و ضرب‌المثل پرداخته و تا پاسی از شب به صحبت و

گفت و گو مشغول می‌شوند.

زنان معمولا تا پایان چله کوچک خانه تکانی نمی‌کنند و اعتقاد دارند اگردر طول این دو چله کسی

خانه تکانی کند، چله او را نفرین می‌کند و اگر چله کسی را نفرین کند به نکبت و بدبختی گرفتار

می‌شود.

هندوانه سمبل شب چله

اولین چیزی که از یادآوری شب چله به ذهن خطور می‌کند، حضور «هندوانه» در این مراسم است.

هندوانه مظهر شیرینی، خونگرمی، سرسبزی و سرخ‌فامی، شادابی و سرزندگی است.

«هندوانه» برای شب چله لازم است و این رسمی است که تاکنون بدون تغییر باقی مانده است. از

همین روست که می‌توان در میان خوانچه‌های خانواده داماد برای خانواده عروس هنوز آن را

مشاهده کرد!

خوانچه

«خوانچه» و یا به تلفظ آذربایجانی‌ها، «خونچا» به تحفه‌ای گفته می‌شود که خانواده داماد در شب

یلدا برای خانواده تازه‌عروس می‌فرستد.

در میان این خوانچه، علاوه بر هندوانه می‌توان تحفه‌های رنگارنگ نظیر پارچه‌های حریر و

گرانقیمت، میوه‌ها و شیرینی‌های متنوع و آجیل را مشاهده کرد برخی از آذربایجانی‌ها و به ویژه

«تازه‌داماد» در چنین شبی سعی می‌کند ذوق هنری خود را به رخ خانواده عروس و به ویژه

عروس‌خانم بکشد! به همین خاطر، هندوانه را به شیوه زیبا، جالب و شورانگیزی، تزئین می‌نماید.

آجیل

آجیل هم یکی دیگر از ملزومات شب چله است. آجیل آذربایجان که به لحاظ کیفیت و تنوع، زبانزد

خاص و عام است همواره حضور موثری در این مراسم دارد.

در سال‌های دور، تنقلات شب چله، به تخمه، پشمک، سنجد، قیسی، برگه زردآلو، بادام و گردو ختم

می‌شد. اما اکنون، در سفره شب یلدای مردم آذربایجان انواع آجیل‌های تشریفاتی! نظیر: پسته،

فندق، مغز بادام و گردو و انواع میوه‌های گرمسیری نظیر، پرتقال، نارنگی، و حتی موز و نارگیل را

می‌توان مشاهده کرد.

در قدیم‌الایام، مردم آذربایجان در اواخر فصل برداشت محصول هندوانه، چند عدد هندوانه درشت و

مرغوب را بر روی بوته، در «بوستان» حفظ می‌کردند.

کشاورزان آذربایجانی، روی این هندوانه را برای این که از گزند سرما و حیوانات موذی در امان

بمانند، با خار و خاشاک و بوته‌ها می‌پوشاندند و در شب یلدا از این هندوانه‌ها استفاده می‌کردند.

اما اکنون هندوانه مردم آذربایجان، از شهرهای گرمسیری نظیر میناب، دزفول و اهواز تأمین

می‌شود.

یلدا در ادبیات آذربایجان:

شهریار؛ شاعر شیرین سخن آذربایجان شب‌نشینی‌های زمستان و نقل داستان‌ها و روایات را در

منظومه پایدار «حیدربابایه سلام» چنین به تصویر منظوم کشیده است:

قــــاری‌ننه گئجـه نــاغیل دینـــده

کولک قالخوب قاپ باجانی دوینده

 
من قــاییدوب بیرده اوشــاق اولیدیم


بیر گول آچوب اوندان سورا سولیدیم

در میان عامه مردم نیز «بایاتی»ها و اشعار منظوم متنوعی رواج دارد که از جمله آنها می‌توان به

این «بایاتی» اشاره کرد:

چیله چیخار بایراما بیر آی قالار

 
پینتی آرواد قوورمانی قـــورتارار

گئدر باخار گودول ده یارماسینا


باخ فلکین گردش و غوغاسینا

ترجمه:

وقتی «چله» تمام شد یک ماه به عید باقی می‌ماند.

زن بدسلیقه گوشت‌های ذخیره خود را تمام می‌کند.

به «بلغورهای» انبار روی می‌آورد


و اینک تو نظاره کن گردش و غوغای فلک را



 

   

شب یلدا ، طولانی ترین شب سال ، مراسم شب یلدا در ایران باستان،

معرفی شب یلدا

شب یَلدا یا شب چِلّه آخرین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب

سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن می

گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به

بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و

تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید

می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند

 

پیشینهٔ جشن


یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان

این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می

گرفتند و گرد آتش جمع میشدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند.آن گاه خوانی الوان

می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمهای بود غیر نوشیدنی، مانند

گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور

آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان،

بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، از

جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را «میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن

می‌نهادند.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن

خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول

می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام

«نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی

ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل

عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این

لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که

میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد.


ریشه واژه یلدا



واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجه‌های متداول زبان «آرامی»

است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده است.

(برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ

نوشته می شده، وارد زبان پارسی شده است).

 

تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوام



* امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری

و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و

برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص

کریسمس را در خود نگاه داشته‌است و کریسمس به عنوان آمیز‌ه‌ای از جشنهای ساتورنالیا

و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به

فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.[۱] هنگام توسعهٔ

آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمینهای تحت فرمانروایی امپراطوری روم و پیش از از پذیرفتن

آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز 17 دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره

کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می یافت و

انقلاب زمستانی را شامل میگردید. از آنجا که رومیان از گاه شماری یولیانی در محاسبات

خود استفاده مینموند روز انقلاب زمستانی به جای 21 یا 22 دسامبر حدوداً در 25 دسامبر

واقع میشد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق

انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها مینمودند.

همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در

سرزمینهای تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد

بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور

بزرگداشت میترا، جشن میگرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه می یافت

که رومیان انرا روز ماه و سال جدید میدانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و

رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان

باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز 25 دسامبر را به عنوان

زادروز مسیح برگزیند تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای

نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی

که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ

بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون

کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته میشود روز غسل تعمید مسیح

میباشد را به عنوان روز میلاد مسیح جشن میگیرند.[۲] تاریخدانان تاریخ دقیق زادروز عیسی

را نمی دانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشاره‌های آن به فصل زراعت و

اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالین (بهار یا پاییز) واقع میدانند. فرانتس کومون،

باستان‌شناس بلژیکی و موسس میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم

آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) میدانند لیکن

این ایده از دهه 1970 میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون

به یکی از مسائل بسیار مجادله‌آمیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان

تبدیل گشته است.[۳] با اینحال زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین مصادف با

شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز 21 یا 22 دسامبر بوده است و جشن زادروز میترا در آیین

میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاه شماری

یولیانی در 25 دسامبر واقع میشده است.

* در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌شدن خورشید»، مصادف با

شب چله، برگزار می‌شده‌است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲

ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی

می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند

که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌است.

* در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را

خورشید شکست‌ ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند(که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا

اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی اش، میلاد و تولد است). ریشه‌های یلدا در جشن

دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن

ساتورن اشاره کرد.

* در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار

می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به

صورت موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز

سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها،

آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از

همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های

شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در

روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران

و روسیه دارند.

* یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با

روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.

* آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی

و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج

دارد.

* نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ

دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز

برگذار می‌شود. این مراسم و نیز سال شماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده

می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب

تاجیکستان) است.

 

جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران



* در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت

شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید

می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر

آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی

یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز

نیز با گرد هم آمدن و شبنشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار میشود.

متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این

صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرتر‌ها برای همه قصه تعریف می‌کردند.

آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های

گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی

هستند، این میوه‌ها که اکثراً کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند

که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز

می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ

سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن

از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن،

آینده‌گویی می‌کنند.

* در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به

خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین

می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ

را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

* سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و

خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این

شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است،

بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.

* همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به

طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده

سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند.

همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این

شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِویز نیز خورده می‌شود که از

معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.

* در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

* در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً

گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

* در گیلان هندوانه را حتما فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه

بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.

«آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به

روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب

می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای

گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود.

آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر

و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه

کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)

* مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس

هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل

می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند

جاری شد ساغر شب از رخ مهتاب

می پیچد بوی خزان بر دل بیتاب

شام من بی تو بی سحر مانده

داغ من بی تو بی شرر مانده

دلخسته از شب ، افتاده از پا

کی می رسد باز ، میلاد فردا

خاکستر عشق بر سینه برجاست

ققنوسی از نور در سایه پیداست

                  بدرود پاییز خزان وزیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)