مبین خان ودعا برای مادر
دعای مبین خان :
خونه کمی اشفته بود شروع به نظافت کردم و تا کارم تموم شد کمی استراحت
کردم شازده اومده که بلند شو بابا شب شده بیا باهم بازی کنیم تا خواستم
بلند شم کمرم گرفت تا گفتم اخ کمرم "می گه مامان چی شده گفتم کمرم دردش
گرفته "شازده چرا ؟
اخ کمرم شکست ...
مبین : با او ن دو دست کوچیکش دست به دعا شد مامان فدای دستای کوچیکت بشه
خدایا ! ای خدا !!!!!!!!!!کمک کن کمر مامان نشکنه !
خدایا:رنگین کمان و پونی رو خبر می کنم حالا وقتی زنگ زد بهش بگو اگر کمر مامان
شکست رنگین بیادنجات بده ....
مبین :اینم تلفن خداست بیا مثل من بگو ...
من:چی بگم
مبین:مثل من هرچی گفتم تو هم بگو...
مبین: خدایا !خیلی عرق ریختم بیا کمکم کن تا کمر مامانم نشکنه ...خدایا دعا
کن کمر مامان خوب بشه......
زودی پاشدم گرفتم و چلوندم قربون دعا کردنات بشم روز هزاران بار بخاطر
داشتنت به درگاهش شکر گزارم .........