مبین و کارای عجیب و غریب ا
چند روز پیش می گه مامان برم لیلا رو صدا کنم می گم نه!!!
مبین:چرا نه ؟
من برم ؟نه
مبین :من همینجوری علاف بمونم خخخخخخخ
مبین :به لیلا می گم شماره تلفنشو بکنه 0101 تا من هر
موقع خواستم زنگ بزنم با هاش صحبت کنم و بگم بیاد
خونمون...خخخخخخ
کمرم دردش گرفته نمی تونم بشینم اخه و واویلام رفت
بالا ...
مبین به بابایی می گه :مامان کمرش درد می کنه
مبین:اگر کمرت درد کنه من دکتر ببر نیستم ها
چند روز پیش برق زیاد قطع می شد ایشون هم داشت
شیرین کارتون تما شا می کردداره فحش می ده :
مبین :مثلا خواستیم یه فیلم تماشا کنیم هاپدرت بمیره
این برق رو قطع کردی!!!!!!
این چه وضعیه ...لعنت بر پدر و مامانت
کاشکی تی وی هم باطری داشت اونجوری
دنیا کامل می شد
بادکنک بادکرده بودند باد می وزید بادکنک داشت
تکون می خوردش بابایی می گه مبین این بادکنک
چرا تکون می خوره ؟
مبین:اخه باد می وزه
بابایی :نه من نمی بینم
مبین :بابا بادکه دیدنی نیست خخخخخخخ