مبینمبین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

مبین شازده کوچولوی ناز

خاطره یک روزمدرسه شازده

1394/1/26 21:01
نویسنده : مامان رویا
189 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر شازده شیرین زبونم بوسمحبت

الهی که قربوش بششششششششبشم

روز دوشنبه من از ساعت 10:45می رم مدرسه ساعت 2برمی گردم

حاضرشدم داشتم می رفتم شازده اومد که مامانی منو هم ببر اصرار ...

روز سه شنبه که من ازصبح رفته بودم تا 2 داره به بابایی در مورد کاراشو

برنامه های من و خودش اینطور تعریف می کنه :چشمک

مبین :بابایی من رفتم توی سالن مامانی اول نرمش کردیم بعد نرمشها

رو من شمردم.زنگ بعدش هم نرمش دادم و شمردم و بچه ها هم انجامش 

دادند و تمرین کردیم و خیلی بازی کردیم خیلی خوش گذشت...

مبین:بابا اخههههههه می دونییییی اونننننن روز دوشنبه مامان درسش

کم بودمنو برده بود ولی امروز سه شنبه چون 8ساعت درس 

داشت منو نبردهکه من خسته نشم  اما من که خسته نمی شمراضی

***************************************************

 

پسندها (3)

نظرات (2)

ĸoѕαr
31 فروردین 94 18:33
___♥♥♥ __♥♥_♥♥ _♥♥___♥♥ _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥ _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥ _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥ __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥ ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥ ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥ ____♥♥___♥♥__♥♥ ___♥___________♥ __♥_____________♥ _♥_____♥___♥____♥ _♥___///___@__\\__♥ _♥___\\\______///__♥ ___♥______W____♥ _____♥♥_____♥♥ _______♥♥♥♥♥ سلام وب شماعالیه من وقتی عکس کودک شمارو میبینم فکر میکنم اجی وبرادر خودمه راستی به وب منم بیایید مرسی مرسی سلام عزیزم شما لطف دارین وب شما هم عالیه خواهر خوشگلم البته من که خواهر و برادری ندارم شما جای ابجی نداشته من همیشه موفق و سربلند و سرزنده باشی
ĸoѕαr
26 اردیبهشت 94 18:12
گوشه غار حرا هست مشغول نماز می شود درهای عرش سوی او آهسته باز غار را پر می کند ناگهان فرمان وحی با طراوت می شود قلبش از باران وحی باز می گردد به شهر بر لبش پیغام دوست می رود تا پُر کند شهر را از نام دوست عید مبعث برشما خاله گرامی وکودکتون مبارک.