مبینمبین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

مبین شازده کوچولوی ناز

اندراحوالات شازده و.......جوجه هاش

روز شنبه 29فروردین وقتی بابایی از بیرون برگشتن دیدیم صدای جیک وجیک می اد یهویی در کیسه رو باز کردند سه تا جوجه ناز و خوشگل زدند بیرون که شازده داشت  زهر ترک می شدند و نمی دونستند چیکار کنن جیغ و داد و بیداد و خوشحالی و... که قابل توصیف نیست                     دو روز اول تنهایی نمی رفت پیششون "اما از روز دوم به بعد حالا هم می ره براشون سلام می کنه احوالشونو می پرسه "اما روز های اول به بابایی می گفت بابا برو به  جوجه هام سربزن و سلام کن ببین حالشون خوبه خخخخخخخخخ خدارو شکر کمی از ترسش ریخته  ...
30 فروردين 1394

قصه بگویید!

قصه بگویید!   کودکانی که زود می خوابند و خواب آرامی دارند، در طول روز کمتر دچار گرسنگی کاذب می شوند. بر اساس مطالعات انجام شده در کانادا فرزندان والدینی که با کودکان خود صحبت می کنند، آن ها را در آغوش می گیرند، برایشان قصه می خوانند و در هنگام خواب آنها را همراهی می کنند کمتر دچار اضافه وزن و چاقی می شوند. متخصصان معتقدند کودکانی که زود می خوابند و خواب آرامی دارند، در طول روز کمتر دچار گرسنگی کاذب می شوند و به ریزه خواری و خوردن تنقلات ناسالم روی نمی آورند. همراهی کودک در زمان خواب علاوه بر اثرات مثبت جسمی، به ایجاد و تحکیم ارتباط عاطفی والدین با...
26 فروردين 1394

موسیقی روشی آسان برای رشد استعداد کودک

موسیقی روشی آسان برای رشد استعداد کودک   امروزه تحقیقات نشان می‌دهد موسیقی حتی از دوران جنینی می تواند نقش بسیار موثری در روند رشد استعدادهای  کودک داشته باشد. یک روانشناس گفت: موسیقی به نوعی غذای روح است منظور آهنگ‌هایی که بر اساس اصول علمی روانشناختی ساخته می‌شود. وی افزود: موسیقی درمانی با حس آرامشی  که به کودک می‌دهد می تواند در رشد  توانایی‌های کودک بسیار موثر باشد تحقیقات نشان می‌دهد حتی موسیقی بر روی جنین در دوران بارداری هم تاثیرات خوبی بر رش...
26 فروردين 1394

خاطره یک روزمدرسه شازده

سلام بر شازده شیرین زبونم  الهی که قربوش بششششششششبشم روز دوشنبه من از ساعت 10:45می رم مدرسه ساعت 2برمی گردم حاضرشدم داشتم می رفتم شازده اومد که مامانی منو هم ببر اصرار ... روز سه شنبه که من ازصبح رفته بودم تا 2 داره به بابایی در مورد کاراشو برنامه های من و خودش اینطور تعریف می کنه : مبین :بابایی من رفتم توی سالن مامانی اول نرمش کردیم بعد نرمشها رو من شمردم.زنگ بعدش هم نرمش دادم و شمردم و بچه ها هم انجامش  دادند و تمرین کردیم و خیلی بازی کردیم خیلی خوش گذشت... مبین:بابا اخههههههه می دونییییی اونننننن روز دوشنبه مامان درسش کم بود منو ...
26 فروردين 1394

فروردین 94

سلام برشازده گل......ودوستای عزیزمون سال 94 بر گل پسری و دوستان و بازدید کنندگان گرامی مبارک  ما امسال هم مثل سالهای قبل روز اول سال توی خونه خودمون موندیم روز بعد ش تصمیم داشتیم بریم خونه مادربزرگ"تا شازده اینو   شنید دیگه دس وردار نبود همش می گفت  کی می خوایم بریم اخه من  دلم واسه مادربزرگ تنگ شده زود باشین بریم بریم اخه پسرم قربو ن اون دل بزرگت بشم الان نمی تونیم بریم بذار کارامونو انجام بدیم بعد. از شب قبل  وسایلامونو جمع کردیم و به شازده می گم هرچی برای بازی  می خوایی ورداری  برو ورش دار بذار توی چمدون ...چند تا سی دی ورداشته ک...
1 فروردين 1394

نوروز 94مبارک

 با بهترین                       شادباش های بهاری                                                                 سال نو مبارک        امیدواریم عید با بوسه هایش ، بهار با...
1 فروردين 1394

اسفند ماه 93

سلام برشازده گلم و برتمامی دوستان و بازدید کنندگان گرامی: یک ماه دیگر هم گذشت و رسیدم به اخرین ماه سال که همه در تکاپو هستند ... واما از گذر ایام پسری ...... از اواخر بهمن دیگه مهد رو ترک کرده می گه من دیگه مهد نمی رم  16اسفند ماه هم تست ژیمناستیکش هست امیدوارم نتیجه خوبی بگیره ... ضمنا ناگفته نماند از زمانی که من می رم کلاس بابایی می بره ژیمناستیک ...البته چند بار که برده دیده که بچه رو خانمها نمی بینن مربی کتکشون می زنه اما وقتی مربی ببینه باباشون اونجا بالای سر بچه اش هست دیگه زدن بی زدن ...رفته شهریه تستش رو هم داده داره به شاژده فشار می اره که زود باش بریم ...
30 بهمن 1393

بهمن ماه 93

اندر احوالات بهمن ماه شازده کوچولو  سلام بر شازده جونممممممممممممم و همه دوستان و بازدید کنندگان عزیز: داریم کم کم به پایان سال نزدیک می شیم ماهم مثل همیشه توی پایان سال انگار اخر دنیاست  همه کارا رو توی این دوماه باید یه جورایی سرهم بندی بشن تا با دلهره و اضطراب به استقبال  سال جدید برسیم  امروز چهارشنبه شازده رو نبردم مهد البته خودم هم حال وروزم بهتر از شازده نیست اصلا حال کار کردن ندارم اما مجبورم برم  . پنجشنبه کلاس نقاشی می ریم و مبین رو می ارم خونه از اونجا می رم کلاس پاور دارم تا ساعت7شب... الان که دارم وبش رو می نویسم اومده نشسته بغلم چنان خودش...
2 بهمن 1393

مبین کجاست؟

صبح کمی زود بیدار شده بودم داشتم توی اشپز خونه داشتم اشپزی می کردم ... یهویی دیدم سرو صدایی و خبری از شازده خان نیست صداش کردم که وقتی نمی بینم  دلگیر می شم یه ندایی بده ...اقا خبری نشد دوباره صداش کردم اومد دیدم لاک زده به ناخنا اش اورده نشون می ده دوباره رفت اینبار پیراهن منو پوشیده و انگشتر به دستش کرده و اومده می گه  مامانی برام روج هم بده می گم روج چیه ؟من روج می خوام بابا بگو روج چیه چیکارش می کنن  ببین اونی که به لب ها می زنن اهان روژ اره روژ چون در گشوی من کمی سنگین باز می شه به اونا دسترسی نداره  .........حالا نوبت چیه ؟ مامان من عروس شدم شما هم دو...
2 بهمن 1393

خبر "خبر...یه اتفاق

 سلام سلام وصدتا سلام بردوستان گلم و شازده کوچولوی خودم: می خوام یه اتفاق خیلی دردناک رو براتون گزارش بدم ....... نمی دونم گفتم یا نه این شازده ما کمی شکمو و کمی ترسو و محتاط تشریف دارن  اینکه شکمو هست شکی نیست اما فقط چیزهایی که از شون خوشش می اد : 1-مرغ سوخاری 2-میگو  3-سیب زمینی سرخ کرده  4- سوسیس و کالباس و پیتزا کلا فست فود ها 5-تخم مرغ . ...واما شازده چند روزه می گه مامان برام مرغ سوخاری بپز می گم نداریم و...خلاصه دست به سرش می کردم شب بابایی می رفتش بیرون می گه بابایی مرغ بخر تا مامان  برام سوخاریش کنه اخه من هی از مامان مرغ سوخاری...
6 دی 1393