مبینمبین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

مبین شازده کوچولوی ناز

شازده کودکستان می ره

                              شازده کودکستان می رود تصمیم دارم فعالیتهای کودکستان شازده رو اینجا بنویسم   شازده عزیزم "اول و دوم مهر ماه بعلت بیماری نرفت" داشت توی خونه استراحت میکرد هفته دوم مهر ماه 8و9و10مهر داره می ره کودکستان یعنی کلاس بچه های 5و 6 ساله ها . البته ما فکر می کردیم همون خانم مربی خودشون ویدا جان مرادی می ان که دیدیم نه مثل اینکه ایشون برا بچه های 3و4 ساله ها  می رن برای شازده "خانم  معاون پارسالی خانم نیرجون عزیزی می ان اخه شازده دوس داشت...
13 مهر 1393

پنجشنبه ها شاهگلی

امروز پنجشنبه 3مهر ماه طبق قراره قبلی ساعت 9 شاهگلی بودیم جهت صرف صبحانه...... بیشتر همکارا اومده بودند اما از بچه ها فقط مبین و مهدی و امیرحسین خان اومده بودند بعداز  صرف صبحانه وبازی فوتبال و پیاده روی و خرید و....ساعت 1ظهر رسیدیم خونه امروز دونفر  از سایر همکارا به جمع ما اضافه شده بودند البته خیلی خوش گذشت    ...
3 مهر 1393

یک روز مبین خان با مانی در پارک منظریه

طبق قرار قبلی با مامان مانی جان  رفتیم پارک منظریه بچه ها علی الخصوص مبین خان خیلی خوشحال بودند" سر از پا نمی شناخت اخه این پسر مامانی همه رو خیلی دوس داره و با همه چه بزرگتر چه کوچیکتر از خودش باشه خوب با ها شون جور می شه. برای هر کدوم 6تا بلیط خریدیم هر کدوم وسیله رو خواسته باشند سوار بشن . سوار شدند و تا بلیط ها هم تموم بشه شب می شه که پسر ناز گل مامانی مثل همیشه سربلندم کرده باز تشکر که مامانی خوش گذشت دست شما درد نکنه بازهم بیاییم می گم نه چون مانی کار بدی کردند دیگه نمی اییم باشه شما ببخشید دیگه می گم اینکارو نمی کنه مامانی "مانی قول می ده که اینکارا رو نکنه. می گم باشه ...
2 مهر 1393

نیایش به مناسبت شروع ماه مهر --متن ادبی

نیایش به مناسبت شروع ماه مهر --متن ادبی     بارالها! به سوی تو آمده ام تا دریابی ام، در این بی سر و سامانْ بازار دنیا. به سوی تو آمده ام تا از تو مدد جویم؛ یاری طلبم و بخواهم که مرا به خود وانگذاری؛ که من پوچم بی تو! اکنون که در آستانه شروع ماه مهر هستیم و سال علم آموزی جدیدی پیش روست، از تو می خواهم مرا یاری کنی تا در مسیری گام بردارم که مروّج علم و آیین تو باشم. یاری ام کن تا همواره در آموختن، حریص باشم و در ترویج آموخته هایم، سخی. یاری ام ده تا بیاموزم آنچه را تو می پسندی و دوری جویم از آنچه ناپسند توست. ...
1 مهر 1393

بوی پاییز

                                            بوی پاییز                                 آسمانش را گرفته تنگ در آغوش                            ابر؛ با آ...
1 مهر 1393

شعر کودکانه دبستان

شعر کودکانه دبستان باز آمد پاییز با لباسی رنگ رنگ با صدایی آشنا دنگ و دنگ و دنگ و دنگ بچه های شادمان رهسپار مدرسه بازمی آید به گوش بانگ زنگ مدرسه من هم آوردم به یاد روزهای شادِ شاد روزهای مدرسه دفتر و کیف و مداد کاشکی امروز هم کودکی بودم شاد عکسی از آن روزها می کشیدم با مداد باز هم مــوی مرا  مـــادرم شانه زده روی پيراهــن من  نقــش پروانه زده مـادرم داده به من  کيف زيبای مــرا هست امروز قشنگ  همه چيز و همه جا پدرم باز مـــــــــــرا می سپارد به خــــدا می کشد بر سر من  دست پر مهرش را روی لبهای همه خنده مهمان...
1 مهر 1393

مهر، ماه مدرسه است - متن ادبی

***مهر که می آید، پاییز آغاز می شود. برگ های درختان که   شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی   گل می دهند. در فضای کلاس ها. تخته سیاه ها، چشم انتظارند تا دوباره   سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها. کلمات   مهربان، بی تابند تا دستی کوچک، با مداد شوق، بر صفحه های   سفید دفترهای چهل برگ، بنویسدشان. مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های عاشق   درس و مدرسه، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های   عاشقانه پاییز. مهر، ماه مدرسه است. سال تحصیلی ک...
1 مهر 1393

مهرماه 93

                            مبین خان پسر پاییزی من                                                         روزهـای گـرم تـابـستـان گـذشـت                     بوی شرجی بوی ن...
31 شهريور 1393

تبریک :فصل شروع دوباره ..........

سلام شازده کوچولوی نازم..... .اخه این فصل "فصل پا گذاشتن فرشته نازنینم  به جمع دونفره ما بود سلام  فصل زیبا و دوست داشتنی ... سلام به مهر فصل باز گشایی و شروعی دوباره ....                                                    من متولدِ پاييزم،          فصل ِ زردی               فصل ِ بادِ وحشی                     ف...
31 شهريور 1393

جایزه تفریحی وخرید شازده از فروشگاه رفاه

امروز 24 شهریور روز اعلام نتایج تست شازده خان بود رفتم دیدم که ............... اقا تونسته مقام دوم رو کسب کنه. خیلی خوشحال شدم اخه این اولین امتحانی بود که داده بودند و بسلامتی مقام دوم رو کسب کرده بودند در ضمن اینا اصلا  امتحانو وتست براشون مفهوم نبود که امتحان چیه و.......اما اگر همون موقع  مدال و جایزه می دادند براشون قابل فهم بود بعد از کلاس می گم مبین می دونی دوم شدی و بهتون مدال و جایزه می دن ...انگار نه انکار ......برای تشویقش برگشتنی گفتم بیا بریم یه جعبه شیرینی بگیریم ببریم خونه بابایی رو سورپرایزش کنیم  تا رسیدیم نزدیکای فروشگاه رفاه "اصرار که بریم رفاه می گم اخ...
25 شهريور 1393